آیتالله امامی کاشانی: امام خمینی (ره) هم فیلسوف و هم عارف بود.
حضرت آیتالله امامی کاشانی (مدظلهالعالی) تولیت معظم مدرسهعالی و دانشگاه شهید مطهری در برنامه صف اول شبکه خبر که به موضوع سیره عملی امام (ره) پرداخت، افزود: امام خمینی (ره) هم فیلسوف و هم عارف بود و عرفانش هم عرفان بالایی بود و آن خصوصیاتی هم که امام را به مراتب بالا برد، همان اخلاصی بود که امام داشت، توکلی که امام داشت، اینها همه برگرفته از همان عرفانشان بود.
وی گفت: وقتی در قم بودم بحث بود که درس خارج یکی از بزرگان را انتخاب کنیم برای رفتن فقه و اصول، بنده درسهای مختلف بزرگان را رفتم و درس امام را از همه بهتر پسندیدم، دلیلش هم این بود که امام (ره) بحث را خوب میدانست و این امر برای شاگرد بسیار اهمیت داشت بهطوری که بنده وقتی بحثهایی از ایشان داشتم با بزرگانی گاهی که مباحثه و بحث میشد نمیتوانستند مبنا را از دست من بگیرند برای اینکه این چیزی بود که در وجودم و در روحیه و قلبم اثر عمیق گذاشته بود، درس امام را من پسندیدم، خب یک درس فقه بلدم، یک درس اصول بلدم فکر کردم فقه را بروم، اصول بروم بعد دیدم نه هر دو را باید بروم هر دو بهتر است. این بود که صبحها ایشان فقه میفرمودند، عصرها هم اصول میفرمودند، هفت سال بنده درس ایشان بودم، در صبح و عصر.
وی ادامه داد: درس ایشان علاوه بر اینکه بحث را خوب در میآوردند بحثهایش مطالبی بود که اصلاً درس اخلاق نمیگفتند، یک زمانی ایشان قبل از اینکه بنده بروم به قم ایشان درس اخلاق را میگفتند، میگفتند کسان زیادی بودند که درس اخلاقشان را شرکت میکردند و متحول میشدند، ولی دیدم که درس اخلاقش، اخلاق است، من میدیدم درس اخلاق درس خوبی است برای آدم، اینطور بود درس امام، بعد هم امام خیلی شاگرد دوست بودند. بعد از درس با ایشان صحبت میکردم حتی ایشان وقتی درس تمام میشد حتماً مشرف میشدند حرم حضرت معصومه، من هم خدمتشان تا حرم میرفتم، همینطور در راه با ایشان صحبت میکردم و گاهی میشد تا حرم حرفم تمام نمیشد و ایشان میایستادند و صحبتهایمان را میکردیم و خیلی شاگرد دوست بودند، گاهی هم که از سفر میرفتم کاشان و بر میگشتم میآمدم، چون در راه برخورد میکردم، میایستادند از من احوالپرسی میکردند، اوضاع و احوال را میپرسیدند، خیلی جاذبه داشت امام (ره).
مجری: حضرت امام از یک طرف این قدر اخلاقی، محب دوستان و محب شاگردان از یک طرف در برابر استکبار اینگونه پرخروش و اینها، چگونه این دو جمع میشد باهم؟
آیتالله امامی کاشانی: امام (ره) البته اینکه به اصطلاح در یکجا حب بالایی باشد و در یکجایی هم بغض بالایی باشد، این در امیرالمؤمنین (ع) اینچنین بود که نسبت به کسانی که از اصحاب و یارانش بودند خیلی عشق میورزید، ولی نسبت به آنهایی هم که دشمن بودند خیلی دشمنی میکرد و کارهایی که باید انجام میداد، میداد. این یک روشی است که از ائمه اطهار (علیهمالسلام) است.
مجری: ما شاهد هستیم امام از یکسو شعرهایی دارند با طراوت و عارفانه، از یک طرف با فلسفه و آن بحثهای عمیق فلسفی، شاگردان چگونه با این موضوعات کنار میآمدند و چگونه این را به عنوان یک درس میپذیرفتند و میگرفتند؟
آیتالله امامی کاشانی: امام (ره) هم فیلسوف بود و هم عارف بود، این عرفانش هم عرفان بالایی بود و آن چیزهایی هم که امام را بالا برد، آن همان اخلاصی که امام داشت، توکلی که امام داشت، اینها همه برگرفته از همان عرفانشان بود. مثلاً درباره اینکه امام (ره) حالت اخلاص و اینها داشت من یادم است که رفتم خدمت امام کار داشتم دیدم این طرف بیرونی صف است، جمعیت همینطور است تا کوچه، گفتم اینها که هستند؟ گفتند اینها عروس و دامادند و آمدند برای عقد. به مرحوم احمد آقا گفتم که کار برای آقا درست نمیکنید؟ اینها همه آقا، امام کار دارد، حالا دیگر این همه، گفت آقای امامی، امام میگوید که من نمیدانم خداوند چهکاری را قبول میکند، من این عقدها را میخوانم یک بار میبینی همینها قبول شده، چیز دیگر قبول نشده، یعنی یک همچنین روحیه عارفانهای امام (ره) داشت و از طرف دیگر هم نقطه فلسفه در بحثهای فقه و اصولش هم وارد فلسفه میشد، در بحثهای اصول درست وارد فلسفه میشد، مباحث فلسفی را مطرح میکرد و آن هم در قسمت فلسفه. امام (ره) پهلوانی در فلسفه بود، این حالات ایشان بود و مسئله توکلی که امام داشت از همینجا بود، مرحوم آقا شهاب اشراقی میگفتند که آن وقتی که امام تازه تشریف آورده بودند، در دبیرستان که بودند، سحر بلند میشدند طبق معمول وضو بگیرند برای تهجد و نماز شب و اینها، آقا شهاب میگفت من در حیاط قدم میزدم، امام فرمود آقا شهاب چرا نرفتی بخوابی؟ گفتم که آقا میگویند امشب اینجا را بمباران میکنند، من خوابم نبرد، به من فرمود آقا شهاب برو بخواب، هیچ کجا امنتر از اینجا نیست، برو راحت بخواب، یک همچنین حالاتی ایشان داشتند.
مجری: یکی از موضوعات مهم و در زندگی شما آغاز آشنایی با بُعد دیگری از سیره حضرت امام و آن بُعد مبارزه با حکومت ستمشاهی و آغاز مبارزه و زندان و تبعید اینها بود، چه شد که وارد این مسیر شدید؟
آیتالله امامی کاشانی: امام همه حرکاتش برای ما حجت بود. من هم شاگردش بودم، بنده، آقای مهدوی کنی، آقای مهدی باقری و اینها همه شاگردان امام بودیم و به امام هم خیلی علاقه داشتیم و هم اینکه راهش را راه درستی میدانستیم و ایشان در مبارزاتی که بودند و هر چه که اطلاعیه میدادند ما خودمان از کسانی بودیم که اطلاعیهها را پخش میکردیم، حتی اطلاعیههایی که از نجف اشرف میآمد همانجا من هم عضو جامعه روحانیت مبارز تهران بودم همانجا چاپ و منتشر میکردند، حتی یک ماه محرمی رسید امام یک اطلاعیه دادند پیروزی خون بر شمشیر و همین، ما گفتیم که این پیروزی خون بر شمشیر معلوم میشود خیلی شهادتها خواهد بود و همینطور شهادتها پیش آمد و امام هم دستور میدادند و خیلی هم امام در کارشان محکم بودند. بنده اعتقادم بود که امام علاوه بر مسئله اخلاص و توکل، الهام داشتند. من این را درباره امام دیدم، به دوستان هم میگفتم، میگفتم امام (ره) مطالبش الهام میشود. البته الهام هم با آن کلمه الهام که من عرض میکنم نبود، ولی یک همچنین مفادی بود. من آمدم خدمت امام کار داشتم بعضی از شخصیتها آمدند دیدن امام، در همان حیات هم یک فرش انداخته بودند، امام نشسته بود آن آقایان هم یکی دو نفر نشسته بودند بنده هم آمدم نشستم، وقتی نشستم صحبت بود راجع به اینکه از عراق ایشان حرکت کنند به ایران، از عراق ایشان گفتند که من وقتی که دیدم مایل نیستند من بیایم به ایران، فهمیدم که ایران آمدن من خوب است. همینکه من فهمیدم، فهمیدم خوب است لذا تصمیم گرفتم بروم ایران یعنی این الهامات همینطور هست پروردگار متعال به انسانهایی که بزرگ و خالص هستند و میخواهند خدمات بزرگی را خداوند متعال بر دوششان گذاشته این الهام را به ایشان میدهند که چیزهایی به ایشان الهام شود و متوجه بشوند پیامبران و امام چنین حالتی را داشت.
مجری: یکی از موضوعاتی که در سیره حضرت امام وجود داشته باور به خدا، باور به مردم، باور به دین و این را به هم افکار عمومی و هم شاگردان خودشان منتقل میکردند، این باور چگونه شکل گرفت در اطرافیان که آنها هم همین مسیر را رفتند؟
آیتالله امامی کاشانی: شخصیتهایی بود که امام (ره) همه اینها را داشتند و در آن راستا حرکت میکردند، این حرکت بر اساس یک سلسله باورهایی بود که تمام کسانی که همراه امام بودند این باورها را همه را داشتند، مثلاً وقتی که حکومت زمان شاه اعلام کرد حکومتنظامی، ما وقتی تماس میگرفتیم با دفتر، یک وقتی یادم هست که گفتند که طرفداران بنیصدر میخواهند راهپیمایی کنند، طرفداران بنیصدر وقتی بود که بنیصدر سلب صلاحیت شده بود میخواستند راهپیمایی کنند، بنده زنگ زدم به دفتر و به آقای توسلی گفتم که مطلب این است، گفتند امام گفتهاند مردم بریزند به خیابان، مردم آنچنان ریختند به خیابان که بنیصدر با چادر فرار کرد. این مقابله با آنها و اینکه ۲۱ بهمن که امام فرمود بریزند مردم به خیابان، مردم ریختند و حکومتنظامی اصلاً دیگر نتوانست کاری کند. بحث اینطوری بود، حرکتها که امام داشتند حرکتهای خیلی حساب شدهای بود، آن وقت بعداً هم امام (ره) آن معنویت خاص هم داشتند مثلاً مرحوم آقای اشراقی از داماد ایشان نقل میکنم، ایشان میگفتند امام میرفتند سرداب گریه میکنند، در سرداب دور از زن و بچه گریه میکنند، اشک میریزند. یک وقت مرحوم آقا مصطفی، از عراق آمده بود ایران، بنده برخوردم در راه با آقا مصطفی، از ایشان پرسیدم آقا احوالشان چطوره؟ بعد گفتم چهکار میکنند؟ گفت مفاتیحالجنان را دوره میکنند، خب مفاتیحالجنان شیخ عباس قمی همهاش دعاست، میخواست بگوید مرتب دعا میخوانند، دعا، راز و نیاز، گریه، حال و اشک و تهجد و درخواست از خدا و اینها همه در وجودش بود، فوقالعاده بود آقا.
مجری: بحث زی طلبگی بوده که در امام شما مشاهده میکنید از زمانی که مورد غصب رژیم شاه قرار میگیرد به عنوان تبعیدی تا زمانی که استاد حوزه بوده تا زمانی که در رأس یک حکومت دینی قرار میگیرد که به اعتقاد همه اندیشمندان، بزرگترین حرکت اجتماعی در سطح دنیا بود در قرن بیستم، حتی انقلابهایی مثل انقلاب فرانسه که حالا برای زمان قبل بوده یا انقلاب اکتبر روسیه یا الجزایر اینها همگان معترفاند در برابر انقلاب اسلامی خیلی اصلاً قدرت عرض اندام نداشتند، چگونه این زی طلبگی حفظ شد در بنیانگذار جمهوری اسلامی؟
آیتالله امامی کاشانی: امام (ره) اولاً این ندایی که ایشان بلند کردند، ندای دینی بود، یعنی گفتند دین، مثلاً شاید مردم ما یادشان باشد که امام (ره) میفرمودند که قم، نجف، تهران، شیراز! اسلام از بین رفت، اسلام را از بین بردند البته قم؛ مقصودش علما بود، تهران هم مقصود آیتالله خوانساری بود، نجف هم مراجع نجف بودند، شیراز هم مرحوم آیتالله شیخ بهاءالدین محلاتی بود، به همه این خطاب را میکردند، شیراز، قم، اسلام از بین رفت، تمام دعوت ایشان بر اساس اسلام بود و دین را میگفت، دین دارد از بین میرود، آن چیزی هم نگه داشت حرکت امام را، حرکت این بود، دین، اینکه شما نقل میفرمایید اینها حرکتشان سیاسی است، حرکت اجتماعی است، ولی حرکتی که بر پایه خداست، بر پایه رسولالله (ص) است و دین مردم است، خدای متعال هم متکفل حفظ این حرکت است، امام هم حرکتش یک همچنین حرکتی بود و بر اساس دین، باور، اسلام و این حقایق بود و این معنویات بود و این معنویات و حقایق نگه میدارد حرکت را، حرکت را حمایت میکند و ایشان هم اینچنین بود.
مجری: بسیاری از تحلیلگران و اندیشمندان در این ماندند که هفتاد سال در اتحاد جماهیر شوروی که ابرقدرت شرق بود و تقریباً نصف دنیا را در اختیار داشت دین زدایی شد، حدود ۳۰۰ سال هم در غرب بهگونهای تلاش کردند تا فاصله بیندازند بین سیاست و دین که حالا آنجا کلیسا منظورشان بود، اما ما شاهد این بودیم که یک حرکت دینی شکل گرفت و هیچکس این باور را نداشت که یک حرکت دینی بتواند مردم را به حرکت دربیاورد چرا که حتی معروف بود دین افیون تودههاست، چه شد از دید شما به عنوان کسی که با خط انقلاب شروع کردید با امام بودید و تا الآن با آرمانهای حضرت امام و حضرت آقا هستید، چه شد که این اتفاق در دنیا افتاد؟
آیتالله امامی کاشانی: دین واقع این است که وقتی دین را ما باز کنیم با مسائل سیاسی باهماند، اینکه بخواهند دین را از سیاست جدا کنند این حرف کسانی بود که یا تحجر دارند یا امثال اینطور عناوین والا دینی که جهاد دارد، دینی که امر به معروف و نهی از منکر دارد، دینی که تمام سرتاسر عبادات و همه کارهایشان در رابطه با توجه به خداست و امنیت مردم است و مقابله با دشمن است، جهاد با دشمن است، اگر دشمن حمله کرد، جهاد، آنکه در این همه آیات قرآن کریم کلمه جهاد داریم، عدهای هم بر اکثر دستور جهاد میدادند اینها همه برای این بود که دین بماند، بنابراین دین با سیاست توأم است و اصلاً یک حقیقت است یعنی وقتی ما مسائل دینی را باز کنیم میبینیم این یک حقیقت است، این حقیقت بود که امام هم دنبال کرد و آن را کامل کرد، آن کسانی که میگویند جداست، آنها تحجر و امثال تحجر است.
مجری: شما کسی هستید که در تمام سیر انقلاب از قبل و بعد از انقلاب در فراز و فرودها یا در نقاط عطف انقلاب و تصمیمگیریهایی که حضرت امام داشتند یا جزو نفرات اصلی بودید یا در جریان قرار گرفتید، کدام یک از این تصمیمات از دید شما برای استمرار انقلاب بیشترین تأثیر را داشت؟
آیتالله امامی کاشانی: این مسائلی که امام (ره) بیان و اعلام میکردند، آن چیزی که میشود گفت تمام حرکتهای امام را دنبال میکند و آن اساس بود، همین بود که آنچه وظیفهاش است انجام میداد، بحث وظیفه را به عنوان تکلیف، میگفت تکلیف این است، این مسئله تکلیف بود که تمام حرکتهای امام را تنظیم میکرد و دستوراتی که میدادند، میگفتند که چهکار باید بکنیم، اینها بر همین اساس بود و یادم است که در همان دبیرستان تهران بودند، تشریف داشتند، شب شوم ۲۱، شب بیست و دوم بود، دوستان هم عدهای نشسته بودند صحبت سر همین بود که میخواهند بمباران کنند، میخواهند چهکار کنند، از این صحبتها، امام وارد شدند، امام یک جملهای گفتند همه همینطور ماندند، گفتند باید ببینیم تکلیف چیست؟ اصلاً تکلیف چیست؟ اصلاً امام همراه تکلیف و وظیفه بود، این هم بود که اثر میگذاشت، این هم بود که به چیزها الهام میشد، یک پشتوانه معنوی داشت امام، پشتوانه معنوی امام خیلی بالاتر از ما، از اخلاص حرف میزنیم، از توکل حرف میزنیم، ولی اصلاً ذرهای شرک در کارهای امام نبود، همهاش خالص، همهاش برای خدا، میگفت تکلیف چیست و همه را مجاب کرد که چهکار کنیم، در آن نقطهای، خیلی حساس است که امشب میخواهند بیایند محاصره کنند اینجا امام را بگیرند، یکی از احتمالات این بود، بعداً امام میگویند ببینیم تکلیف چیست؟ یک انسانی که این قدر فقیه، حکیم و این قدر بالا دارد فکر میکند این یعنی چه؟ یک جملهای من این را در نماز جمعه هم گفتم، ولی حالا هم عرض میکنم، من در احتضار حضرت امام بودم و موقع احتضار این اطبائی که دور ایشان بودند، این دستگاهها را از امام کشیدند دیدند دیگر کار گذشته و بنده بالا سر حضرت امام بودم، امام هم رفته بودند، همان وقت صدای اذان بلند شد، یکی از افراد دفتر امام همینطور بلند گفت امام صدای اذان بلند است، من دیدم امام دارد زبانش میگردد، این اطباء گفتند مثل اینکه امام برگشت، بعد دیدند نه امام تمام شده، یعنی همینکه یک نمازی به گوش امام و صدای اذانی به گوش امام میخورد امام را اصلاً درونش را، واقعاً باید گفت امام سابقه بین رهبانیت بیسابقه بود، یک روحانی در غیبت کبری ما سراغ نداریم این قدر با عظمت روحی و این قدر پر ایمان و این قدر بیدار. مثلاً حکومت شاه اعلام کرده بود ۴ بعدازظهر حکومتنظامی، این چهار بعدازظهر هم معنا داشت یعنی همینکه حکومت شد بعد هر کسی را بگیرند دیگر و اگر نبود حرف امام که بریزید در خیابانها، تمام شد، ولی امام تا شنید گفت بریزید در خیابانها، مردم ریختند در خیابانها و شب مثل روز مردم میریختند در خیابانها، یک همچنین حالتی، یک همچنین باوری، این فوقالعادگیاش را اصلاً آدم نمیتواند وصف کند.
مجری: گاهی اوقات کسانی که حضرت امام را ندیدند بعضی از رفتار حضرت امام شبیه افسانه تلقی میشود مثل اینکه وقتی آن نیروی امنیتی امام را میگیرد که میخواهد بیاوردش تهران از قم، آن میترسد و امام به او دلداری میدهد که نترس و وقتی امام با هواپیما از پاریس میخواهد بیاید تهران حتماً باید افراد دلهره داشته باشند که رژیم ممکن است این هواپیما را ساقط کند، یا بدزدد یا بحثهایی که واقعاً هم تلاش رژیم شاه این بود، ولی ایشان بدون دلهره میگوید که خیلی عادی دارد میآید اینجا، یا در مورد جنگ، ما همین بحثها را میبینیم که به صورت کامل با شجاعت در مقابل موضوعات یا شکستن حصر آبادان و شکستن حصر شهرهایی در مثلاً مناطق شمال غربی کشور اینها را میگوید، چگونه اینها را میشود به نسل جدید منتقل کرد و این موضوع را نشان داد که انسانی با این شخصیت وجود داشته برای کسی که ندیده؟
آیتالله امامی کاشانی: اینها هم واقعاً درس است یعنی خاطرات را گفتن. امام حالت آرامشی داشتند. بعد هم درباره کارها و امور، عموم به اصطلاح یک ایدهای داشت، یک هدفی، اندیشهای داشت، این اندیشهاش همیشه با او بود و بیشترش هم به نظرم میرسد که به ایشان الهام میشد، بعضی کارها به ایشان الهام میشد که این کارها انجام بشود.
مجری: ما شاهد هستیم انقلابهای بزرگی در دنیا اتفاق افتاد، اما پس از ۷- ۸ - ۱۰ سال یا کمتر میبینیم که از مسیر خود منحرف میشود، انقلاب فرانسه بعد از یک مدتی دست ناپلئون بناپارت میافتد، انقلاب اکتبر روسیه مثلاً دست استالین میافتد و از مسیر خارج میشود، انقلاب الجزایر کمتر از مدت خیلی کوتاهی باز دوباره فرانسویها در آن نفوذ میکنند و گرایش پیدا میکند به سمت صلح و سازش، ولی انقلاب اسلام الآن ۴۲- ۳ سال است که مسیر خود را طی میکند، راز و رمز ماندگاری این انقلاب در چه هست از دید شما؟
آیتالله امامی کاشانی: حالا به فرمایش جنابعالی این را هم اضافه کنم با اینکه همه دنیا هم علیه ایران فعالیت و کار میکردند، در عین حال باقی میماند، این را بنده اعتقادم دارم که پشت این جریان یک جریانی است و آن شخص امام زمان (ع) است، این اعتقادم است که حضرت، ولیعصر یعنی باورم، یقین بر این معنا دارم امام (ره) هم به امام زمان توجه داشتند و لذا خیلی وقتها در فرمایش ایشان توجه به حضرت و عنایت به حضرت اینها هست همانجا که میفرمایند خرمشهر را خدا آزاد کرد، این خدا آزاد کرد، همین است، ولی بالأخره پشت سر همه، این است که بنده خدا که حاکم بر مُلک و ملکوت است که امام زمان (ارواحنا له الفداء) او دستش در کار است، برای کشور ما دست ایشان امام زمان در کار است و کارها را همینطور میچرخاند و میبرد جلو لذا توطئهها اثر نمیکند، این هم ایران همه جا ایران عزتش هست، موقعیتش هست و خیلی هم علیهش هستند و به جایی هم نمیرسند کارهایی که صهیونیستها میکنند، کارهایی که امریکا میکند، غرب میکند به جایی نمیرسد، اصلاً هیچ اثری ندارد. این چیز که همه صحنههای دشمن را همه را خنثی میکند تا حالا این قدر صحنهها خنثی هست، اگر نبود این دست حمایتشان، انقلاب اسلامی ایران دو سه سال اول رفته بود. آن دست پشتکار است و امام (ره) هم یک چهرهای از ولایت کلی الهی بود، چهرهای از ولایت کلی الهی.
مجری: صحبتی که فرمودید من یاد کتاب «خط امان» خود حضرتعالی افتادم، چه شد اصلاً این کتاب را نوشتید؟
آیتالله امامی کاشانی: خط امان اولاً دو جلد است، ولی دنبال اینکه الآن مشغولیم ۱۵ جلد است و موضوع خط امان تمامی آیات و روایات است. وقتی به فکر نوشتن کتاب افتادم، مسافرت هم رفتم و با افراد در کشورهای مختلف صحبت کردم و الآن هم که کتاب هست یکی از خصوصیاتش این است که این کتابهایی که علمای بزرگ مثل صدوق (ره)؛ «کمالالدین»، «غیبت» شیخ طوسی (ره)، بقیه نوشتند همه دارای یک بُعد یا دو بُعد است، ولی همهاش سرتا پا را میبینی یک بحث شیعی حساب میکنند یعنی مثلاً شیعه این را میگوید، ولی مثلاً اهل سنت هم معتقدند به امام زمان، ولی میگویند ممکن است به دنیا نیامده باشد، ولی وقتی آدم به دنیا نگاه میکند میبیند امام زمان (ع) یک مسئله جهانی است. در دنیا انقلاب مهدی (ع) به عنوان موعود جهانی، انقلاب جهانی است و تمام کشورهای مختلف هم که آدم میگردد همه جا این حس هست را میبیند.
مجری: یکی از دغدغههای اصلی در طول انقلاب زمانی بود که شب ۱۴ خرداد حضرت امام رحلت فرمودند و همگان مضطرب که چه میشود و آن روزی که مجلس خبرگان تصمیم گرفت و حضرت آقا را به عنوان رهبری انتخاب کرد، چه شد که به یکباره این دغدغهها فرو نشست با انتخاب حضرت آقا؟
آیتالله امامی کاشانی: امام (ره) که بنده عرض کردم در انتظارشان بودم که از دنیا رفتند من آمدم از خانه بیرون، دیدم یک درختی بود دیدم آقا هم نشستند آنجا، تکیه به درخت دادند، ولی همینطور دستشان زیر چانهشان است و دارند فکر میکنند فهمیدم ایشان الآن نگران این هستند که بعداً چه خواهد شد، ولی خُب این هم باز باید بگویم همان دستی که پشتکار است، همان دست است که وسایل را فراهم میکند، مثلاً در مجلس خبرگان صحبتهای زیادی شد و مرحوم آقای هاشمی مطالبی را از حضرت امام نقل کرد که در موارد مختلف که صحبت میشده وقتی میگفتند چه کسی رهبری؟ میگفتند آقای خامنهای، یک سخنرانی که کرده بودند در یکی از کشورها که نقل میکردند وقتی احمد آقا گفت در تلویزیون امام هم نگاه میکردند، احمد آقا میگفت خیلی خوب، امام فرمود ایشان به درد رهبری میخورد.
مجری: در پاکستان تشریف برده بودند برای...
آیتالله امامی کاشانی: رهبری هم باید یک رهبری باشد که کشور را نگه دارد، کشور را از این اوضاع، خطرات و اینطور چیزها نگه دارد، هم اسلام باشد هم آن مبانی که امام آورده و آقا هم آن مبانی را دنبال میکنند، آنها باقی و پایدار باید باشد، همه اینها بخواهد باقی باشد یک فردی را میخواهد که واقعاً آشنا به همه اینها باشد و این شخصِ آقا بود. در انقلاب هم همینطور، در انقلاب هم من یک وقتی جامعه روحانیت مبارز که ما بودیم صحبت بود که عدهای از علمای مشهد رفتند در بیمارستان امام رضا آنجا تحصن کردند، بعد گفتند که خب چند نفر هم از ما بروند، آنجا انتخاب شدند آقای آیتالله مهدوی، جناب آقای محیالدین انواری و بنده، ما سه تا رفتیم آنجا دیدیم اصلاً سردمدار همه تشکیلات شخص آقاست و از ایشان و اکثر علما و همه اینها میآیند و میروند و گرداننده همه این تشکیلات شخص آقا هستند، بعد آمدند پیش ما. آقای آیتالله مهدوی فرمودند که میگویند میخواهند حمله کنند، اگر هم بخواهند حمله کنند اینجا که شما هستید درست نیست، بروید اتاق آخر بخوابید تا این چیزها را میگفتند مدیر همه این چیزها بودند، همان شب بود که انقلاب شد و آن سال همه چیز بر هم ریخت الحمدالله، از همان زمان این موقعیت و این شخصیت و این آگاهی و رشد را ایشان داشتند، بعد هم که آمدند و مسئله رهبری و اینها مطرح شد. باز هم باید عرض کنم پشت قصه حضرت، ولیعصر (ع) است کسی را انتخاب میکند که به درد این کار بخورند، ایشان بودند که امیدوارم انشاءالله ایشان تشکیلات را تحویل امام زمان (ع) بدهند.
مجری: یکی از موضوعاتی که در آن جلسه مطرح بود، بعضیها میگفتند شورایی باید باشد، بعضیها میگفتند نه یک فرد باید برای رهبر انتخاب شود و اینها، واقعاً فردی پیدا میشد آن زمان به توانمندی رهبر معظم انقلاب اسلامی؟
آیتالله امامی کاشانی: امام (ره) که در حال احتضار بودند همان شب، بیرون آن اتاقی که حضرت امام بودند، یک اتاق دیگری بود دوستان نشسته بودند، آقای اردبیلی و بعضی دوستان بودند، صحبت راجع به شورایی شد، بعد میگفتند شورا که باشد؟ ایشان و ایشان و یکی هم آقا بودند، ولی من میگویم که اینها نمیتوانند، اینها نمیتوانند کار را پیش ببرند، در بحرانها یک آدم باید باشد که قوی برخورد کند، همان وقت هم به نظر میآمد غیر از ایشان کس دیگری نیست، بعداً هم همینطور شد، الحمدالله این کشور را خدای متعال دوست دارد، امام زمان (ع) دوست دارد میخواهد این کشور به این واقعیتش باقی بماند و وسایلش را هم فراهم کند، یکی از وسایل مهمش شخص رهبری است و ولی امر، حضرت آقا الحمدالله چنین هستند.