عنوان پایان‌نامه

معاد جسمانی از دیدگاه غیاث‌الدین منصور دشتکی و ملاصدرا



    دانشجو در تاریخ ۰۲ بهمن ۱۳۹۲ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "معاد جسمانی از دیدگاه غیاث‌الدین منصور دشتکی و ملاصدرا" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فلسفه تطبیقی
    مقطع تحصیلی
    دکتری تخصصی PhD
    محل دفاع
    دانشگاه شهید مطهری (ره)
    تاریخ دفاع
    ۰۲ بهمن ۱۳۹۲

    چکیده

    در قرن دهم هجری در زمینه‌ی بحث عقلی از معاد جسمانی نخستین قدم از سوی «غیاث‌الدین منصور دشتکی شیرازی» در مکتب فلسفی شیراز برداشته شد. وی با تألیف کتاب حجة الکلام نظریه‌ای بدیع در این مسأله ارائه کرد. صدرالمتالهین که به این کتاب دسترسی داشت، نظریهی ابتکاری غیاث‌الدین منصور را در این مسأله مورد مناقشه قرار داد و اشکال تناسخ را بر آن وارد دانست. وی با تمسک به مبانی ابتکاری‌اش در حکمت متعالیه، برهانی فلسفی بر اثبات معاد جسمانی اقامه نمود و بسیاری از مطالب و عبارات دشتکی را بدون ذکر نامی از او عیناً در کتب خویش آورد. همین امر موجب شد تا منتقدین ملاصدرا همچون «ضیاءالدین دری اصفهانی» به ایشان نسبت انتحال و سرقت علمی داده و وصف بدیع بودن را از نظریه‌ی صدرالمتالّهین بستانند. بنابراین، پاسخ به این پرسش‌ که «آیا نظریه‌ی معاد جسمانی ملّاصدرا همان گونه که از ضیاءالدین دری اصفهانی نقل شده است، رونوشتی از آراء غیاث‌الدین منصور دشتکی می‌باشد؟ یا اینکه با فرض تأثر ملاصدرا از دشتکی، نظریه‌ای ابداعی است؟» انگیزه‌ی اصلی تألیف این رساله گردید.

    پژوهش و دقت نظر در مبانی نظری دشتکی و ملاصدرا برای اثبات معاد جسمانی نشان داد که نقل بخش اعظم کتاب حجة الکلام توسط صدرالمتالهین، بدون ذکر نامی از کتاب مزبور هرگز به معنای اخذ نظریه‌ی غیاث‌الدین منصور و انتحال آن به خود نمی‌باشد، زیرا این دو حکیم در مسأله‌ی معاد جسمانی با هم اختلاف مبنایی و جوهری داشته‌ و بر اساس مبانی متفاوت در عین استفاده از عبارات مشابه، به نتایج مختلفی دست یافته‌اند. به اجمال می‌توان گفت ملّاصدرا در طرح نظریات فلسفی خود همچون اصالت وجود، حرکت جوهری، ترکیب اتّحادی نفس و بدن، حدوث جسمانی نفس و تجرد قوه‌ی خیال وام‌دار آراء دشتکی‌ها بوده است و می‌توان منشأ و ظهور ابتدایی مبانی خاص ملاصدرا را در آثار غیاث‌الدین منصور یافت.

    Abstract

    Ghiyaseddin Mansur Dashtaki Shirazi initiated a rational argument on material resurrection in the 10th century. Through, compiling his book, ''Theological argument'', he proposed a new theory. Sadrol Moteallehin who had access to this book, considered and challenged Dashtaki's innovative theory. Thus, he was faced with ''Transmogrification'' problem.

    Resorting to his exquisite foundations of ''Transcendent philosophy'', Mulla sadra offered a philosophical reason as a proof of material resurrection. Since he quoted most of Dashtaki's materials and phrases without mentioning his exact name, the critics such as Ziaaddin Dorri Isfahani denied the innovation of his ideas.

    The present thesis aims at investigating whether Mulla Sadra's material resurrection theory is copied from Dashtaki's ideas or in spite of the fact that Mulla Sadra was influenced by Dashtaki's ideas, his theory was an innovation The research indicates that quoting a large part of Dashtaki's book, ''Theological Argument'' by Mulla Sadra without mentioning his name hs not considered plagiarism, since Mulla Sadra has not attributed the words to himself. Due to the fact that the two philosophers had major different viewpoints with regard to the material resurrection, despite their similar statements and phrases, they obtained different results. In brief, we can say that Mulla Sadra in his philosophical ideas such as: principiality of existence, the trans-substantial motion, the united combination of body and soul, the physical occurrence of soul and immateriality of imagination has been influenced by Dashtaki's works. However, this has only had a trivial and preliminary effect on him and on the development of Mulla Sadra's particular fundamental ideas.

    Key words: Ghiyaseddin Mansoor Dashtaki, Mulla Sadra, Corporeal resurrection, Soul, Material body, Imaginative body, External body, Transmogrification.

    کلیدواژه‌ها: غیاث‌الدین منصور دشتکی ملاصدرا معاد جسمانی نفس بدن عنصری بدن مثالی بدن اخروی تناسخ